نمیدونم چرا کیفیتش اینطوری شده ^_^
اسمشون رو گذاشتیم انبه و چیکو :)
وقتی از کلاس اومدیم بیرون دیدم این کوچولو خوابیده وسط حیاط :)
راستی بگم از کلاس اون روز براتون
اهنگ سلطان قلبها رو برای استاد نواختیم استاد فرمودن به به آفرین
میخواستن ازمون فیلم بگیرن برای استوری
دفعه ی اول که من زدم زیر خنده استاد گفت عه سه ثانیه دیگه صبر کرده بودی تموم شده بود
بعدش دوباره اومدیم بگیریم که مریم به قیافه من خندش گرفت اخه یه نُت رو اشتباه زدم قیافم رو هم تغییر دادم میدونین که چطوری خخخخ
دیگه استاد گفت از خیرش گذشتیم
یعنی منو مریم خندمون بگیره دیگه مگه به سادگی ها میتونیم نخندیدم ^___^
شما دوست دارین اهنگ سلطان قلبهارو بذاریم وبلاگ ؟؟
چند روزی بود قُمری خان و جانشون با یه گنجشکک اشی مشی چوب میاوردن توی بالکن :)
نمیدونستم این لونه اخرش به گنجشکک میرسه یا قمری خان
دیروز دیدم که قمری جان خوابیده بود توی لونش ^_^
صبح هم که از خواب بیدارشدم خوابالو خوابالو رفتم دیدم ای جااان تخم گذاشته یه ذوقی کردم ک نگو :))
منو مریم عاشق این جور چیزاییم ^____^
چند وقت پیش هم به اقاییم میگفتم عروس هلندی برام بگیر خدا خودش بهم قمری عطا کرد :)) تشکر خداجونم 😊😊😊❤
سلامممم ببخشید اگه کمی فعالیتم کمه :دی
خوبید :) منم خوبم⚘
بچه ها کسی میتونه کمکم کنه میخوام کیک تولد درست کنم ولی تاحالا درست نکردم میشه لدفانی هرکی بلده راهنماییم کنه ؟
با تشکرات فراوان 🌷
کلام شما اعصای معجزه گر شماست
ضمیر ناخوداگاه بخشی از مغز ماست که بیشتر رفتارهای ما را کنترل می کند. ضمیر ناخوداگاه با اطلاعاتی که از طریق حواس 5 گانه از محیط می گیرد برنامه ریزی می شود و رفتار تولید می کند. که می توانیم به ضمیر ناخوداگاه برنامه دلخواه بدهیم و مجددا ان را
برنامه ریزی کنیم.
زبان ضمیر ناخودآگاه زبان تصویر است و از طرف دیگر ضمیر ناخوداگاه فعل منفی را هم نمی شناسد. مثلا اگر من الان از شما بخواهم "به یک ماهی قرمز فکر نکنید! " ایا توانستید فکر نکنید؟
مطمئنا جوابتان خیر است چون زبان ضمیر ناخوداگاه تصویر است و با تصویر کار میکند و تصویری که از جمله من متوجه می شود همان ماهی قرمز است.
و همینطور وقتی ما از چیزی می ترسیم دائما در حال شکل دادن تصویر ان چیزی است که ما نمی خواهیم سرمان بیاید و هر چه را که ضمیر ناخوداگاه متوجه شود برای ما فراهم می کند. مثلا اگر از بیماری فرار می کنیم, داریم تصویر ان را در ضمیر ناخوداگاه می سازیم و او را اماده می کنیم که ان را برای ما مهیا کند بنابراین از این به بعد چیزی را که می خواهیم و مطلوب ماست در ذهنمان در نظر میگیریم مثلا در این مورد اینگونه می گوییم که: "من می خواهم سلامت باشم.
حال درک می کنیم که این ضرب المثل صحت دارد 👇
از هر چه می ترسم سرم اومد
_محدودیت ها در ذهن شکل می گیرد
آنجا که باید و نباید ها
نمی شود ها،غیر ممکن ها و
نمی توانم ها با هم ترکیب می شوند
و محدودیت ساخته می شود
اما
پیشرفت فرای محدودیت است
آنجا که شاید ها ،می شود ها،می توانم ها و ممکن ها کنار هم قرار می گیرند
هر گاه تصور کردید که چیزی شدنی نیست به وسایل اطرافتان بنگرید و بیا ندیشید که براحتی می توانستند نباشند اگر یکنفر برمحدودیت ذهنش چیره نمی شد
ذهن را بیاموزیم که بی مرز اندیشه کند